حزب دمکرات کردستان ایران
قلدری یا استیصال سیاسی؟
سیاوش دانشور

 

اخیرا حزب دمکرات کردستان به بهانه اظهارات عبدالله مهتدی تلاش کرده است در باره جنگ تحمیلی به کومه له با تبلیغات نخ نمای ضد کمونیستی برای بورژوازی خود شیرینی کند. ظاهر مسئله اینست که حزب دمکرات نمایش قلدری سیاسی میدهد اما این تصویری عمیقا اشتباه و ضد تاریخی است. هر کسی میتواند در ذهنیت مجرد و دنیای فرقه ای خود هر مانوری بدهد اما واقعیات اجتماعی و تاریخی سر سخت تر اند.

تردیدی نیست که بورژوازی همواره تاریخ را از دریچه منافع طبقاتی خود مینویسد و روایتی جعلی از حقایق تاریخی میدهد. اما هر مورخ منصف و بی غرض، و نه ضرورتا بیطرف، میتواند هر رویدادی را با اتکاء به شاهدان زنده و فاکتهای واقعی و بویژه زمینه های اجتماعی و سیاسی وقوع آن رویداد مشخص بررسی کند. تحریف تاریخ و اشاعه دروغ و جعلیات را حتما باید پاسخ داد اما در تقابل با مشی پایبندی به حقیقت تاریخی سیاست مانور و مانیپولاسیون دوامی ندارد. در مورد عملکرد سیاسی حزب دمکرات در کردستان از روز بعد از قیام 22 بهمن و بقدرت خزیدن جریان اسلامی، تلاش برای کنار آمدن با خمینی و شرکاء برای گرفتن سهمی از حاکمیت ارتجاع در کردستان، حمایت از بقایای خوانین و فئودالها و شیوخ مرتجع و حتی تفنگنچی شدن آنها در مقابل اعاده حقوق توسط زحمتکشان کردستان، تهاجم به جریانات سیاسی و قتل عام وحشیانه آنها، و نهایتا سیاست آگاهانه و تهاجم نظامی سراسری به کومه له و حزب کمونیست ایران، رفقای دیگری به تفصیل سخن گفته اند. هر جریان و هر کسی که چه آنزمان و چه امروز از نظر سیاسی کنار ناسیونالیسم کرد و علیه کمونیسم و تاریخ پر افتخار آن در کردستان نایستاده باشد، نمیتواند منکر حقایق این جنگ تحمیل شده به کومه له کمونیست باشد و در مقابل تبلیغات امروز حزب دمکرات سیاست سکوت فرصت طلبانه اتخاذ کند. لذا مرور مجدد عملکرد حزب دمکرات در کردستان عموما و تهاجم نظامی به کومه له خصوصا ضرورتی ندارد. در این یادداشت به دلائل اساسی این مانور سیاسی حزب دمکرات اشاراتی میکنم.

هجری – مهتدی
تقابل تبلیغاتی حزب دمکرات شاخه هجری با سازمان دست ساز و قوم پرست مهتدی در نفس تاریخ و واقعیات جنگ دمکرات با کومه له کمترین نقشی ندارد. هر دو طرف امروز در اردوی واحدی هستند. مهتدی بیشتر از هجری علیه تاریخ کمونیستی کومه له قدیم نباشد، کمتر نیست. اگر این تبلیغات سیاسی در میان دو جریان ورشکسته ناسیونالیستی جایگاهی داشته باشد، صرفا باید آنرا در بن بست کل این اردو جستجو کرد. اولا، هم هجری و هم مهتدی اتفاقا جزو کسانی بودند که آرزو داشتند آمریکا و متحدین اش به ایران حمله کنند و آنها نقش طالبانی و بارزانی را در کردستان ایران ایفاء کنند. هر دو در اظهارات شفاهی و کتبی خواهان حمله نیروهای ناتو و مشخصا آمریکا به ایران بودند و آمادگی خود را برای ایفای هر نقشی در نهادهای اولترا راست اعلام کرده اند. نفس تشکیل سازمان مهتدی محصول این دورنما است و چرخیدن حزب دمکرات به فدرالیسم نیز چیزی جز انطباق سیاسی با این دورنما نبوده است. ثانیا، این دورنما سالها پیش تا اطلاع ثانوی به بن بست رسید و اولین نتیجه اش انشعاب در حزب دمکرات کردستان و سازمان زحمتکشان مهتدی و بی افق شدن جریانات متفرقه و دست ساز فدرالیست و قوم پرست بود. ثالثا، همین بی افقی بخشی از ناسیونالیسم ایرانی و عظمت طلب و بخشی از ناسیونالیسم کرد را به طرف جمهوری اسلامی چرخاند. "جنبش سبز" دریچه این نزدیکی بود و تضادها و تناقضات بین ناسیونالیستها را عمیقتر کرد. امروز شاخه ای از حزب دمکرات با شاخه ای از زحمتکشان سیاستی اکثریتی – توده ای دارند و تلاش میکنند همان نقشی را که قرار بود برای پنتاگون در پس حمله آمریکا به ایران ایفاء کنند در پس بقدرت رسیدن جریان موسوی و کروبی و شرکاء ایفاء کنند. امروز برای این بخش بالا بردن میزان تبلیغات شبه دمکراتیک، و صد البته تلاش برای "نمایندگی خودگمارده مردم کردستان"، در قیاس با نقش سگ شکاری ارتش آمریکا اهمیت بیشتری دارد. اما شاخه های انشعابی حزب دمکرات کردستان و سازمان زحمتکشان، ضمن تاکید بر همان قوم پرستی ارتجاعی مشترک همه شان بر سرنگونی طلبی تاکید دارند و خود را برای تغییر اوضاع و وخیم شدن مناسبات آمریکا و جمهوری اسلامی و سیاست قدیمی پرو آمریکائی رزرو کرده اند.

لذا جنگ تبلیغاتی هجری – مهتدی قبل از اینکه به خود موضوع جنگ حزب دمکرات علیه کومه له مربوط باشد، به رقابت برسر نمایندگی کردن ناسیونالیسم کرد در کردستان برمیگردد. حزب دمکرات نگران است که با نزدیک شدن مهتدی و شرکاء به جمهوری اسلامی سرش بی کلاه بماند و به همین دلیل دارد میگوید مهتدی سابقه کمونیستی دارد و این حزب دمکرات است که علیه کمونیسم در کردستان مسلحانه جنگیده است و بورژوازی نباید به این جریان اعتماد کند.

دگردیسی کومه له
یک منشاء دیگر فرصت طلبی حزب دمکرات و رو آوری دوباره به تبلیغات ضد کمونیستی، دگردیسی کومه له امروز یعنی سازمان کردستان حزب کمونیست ایران است. بدنبال جدائی جریان کمونیسم کارگری سیاست رسمی و عملی جریان موسوم به حزب کمونیست ایران نزدیکی و همزیستی با ناسیونالیسم کرد در منطقه و بهبود روابط با حزب دمکرات و دادن روایتی جدید از "مسببین" آن جنگ بود. خود مهتدی قبل از گرو گرفتن کنگره کومه له و ناچار شدن به جدائی و تشکیل سازمان زحمتکشان، در جلسه ای در شهر گوتنبرگ اعلام کرد که "مسبب" جنگ کومه له و دمکرات منصور حکمت بود. آنزمان مهتدی بعنوان نماینده و سخنگوی حزب کمونیست ایران و کومه له سخن میگفت و در مقابل این جعل تاریخ، این جریان کوچکترین واکنشی نشان نداد و با سکوت رضایت خود را از این روایت اعلام کرد. نزدیکی به اتحادیه میهنی و جریانات ناسیونالیست در منطقه و بهبود روابط با حزب دمکرات و فراموش کردن "دلگیریها" سیاست عملی این جریان بود. بدنبال انشعاب جریان مهتدی – ایلخانی و همینطور انشعابات ناسیونالیستی دیگر، کومه له همین سیاست را ادامه داد. کومه له تلاش میکند چهره کردستانی خود را حفظ کند و در این تصویر میتوان انواع جنگ را میان جریانات کردستانی برشمرد و هضم کرد. کومه له امروز هر تبیین غیر رسمی و رسمی در نشست و برخاست های دیپلماتیک با حزب دمکرات بدست دهد، در این واقعیت تفاوتی ایجاد نمیکند که از سیاست آنزمان کومه له در مقابل تهاجم ضد انقلابی حزب دمکرات دفاع نکرده و بویژه امروز با سیاست سکوت میخواهد آن را از سر بگذراند. حزب دمکرات هجری اطمینان دارد که نه کومه له شاخه ابراهیم علیزاده و نه شاخه های فدرالیست مهتدی و ایلخانی و دیگران به موضع کمونیستی کومه له قدیم بنا به منافع و حسابگریها و سیاست امروزشان برنمیگردند، از جانباختگان این جنگ که با شعار زنده باد سوسیالیسم بر خاک افتادند دفاع نمیکنند، و همین باعث میشود که میدان فراخی برای رقابت ناسیونالیستی فراهم آید و حزب دمکرات علیه تاریخ مقاومت انقلابی کمونیستی در کردستان عربده ناسیونالیستی بکشد.

قلدری سیاسی؟
بسیاری از اظهار نظرات در مورد تبلیغات حزب دمکرات روی سیاست قلدری حزب دمکرات و اینکه از تاریخ درس نگرفته اند، انگشت گذاشته اند. اینکه یک جریان ناسیونالیستی و عشیرتی و پایبند به شعائر اسلامی از تاریخ درس نمیگیرد و اساسا زورگوئی و قلدری مبنای سیاست اش است، تردیدی نیست. اما عقربه تاریخ را نمیتوان برگرداند. ما هر تبیینی از رویدادهای مهم تاریخی داشته باشیم در اینکه در زمان معینی برگی از تاریخ با نتیجه معینی ورق خورده است تغییری ایجاد نمیکند. نه کومه له و حزب کمونیست ایران امروز همان جریان سابق است و نه حزب دمکرات و ناسیونالیسم کرد همان نیروی سابق. صفبندیهای سیاسی در مقیاس جهانی و منطقه ای و مشخص تر ایران و کردستان تغییرات اساسی را از سر گذرانده است. جامعه کردستان و طبقات اجتماعی و افقهای سیاسی مشخصات دوران سالهای بعد از انقلاب ایران و مقطع تهاجم نظامی دمکرات علیه کومه له را ندارند. ناسیونالیسم کرد یک جریان ورشکسته و آبرو باخته است. کمونیسم اگرچه از نظر سازمانی و حزبی تضعیف شده اما افق آزادیخواهی سوسیالیستی و انقلابیگری بویژه با شکست سیاستهای اصلاح و بزک رژیم اسلامی تقویت و به یک امید رهائی در میان پیشروان جنبش طبقه کارگر و جنبشهای برابری طلب تبدیل شده است. زیر پای ناسیونالیسم اجتماعا خالی است و بورژوازی کرد یا به جمهوری اسلامی اتکا دارد و یا هم جهت با طبقه بورژوازی ایران است. جریانات متفرقه ناسیونالیسم کرد بدون شرایط سناریوی سیاهی، بدون جنگ و تهاجم نظامی آمریکا به ایران و تبدیل شدن به زائده ارتش آمریکا و ناتو افقی ندارد. ناسیونالیسم بعنوان یک گرایش اجتماعی بدون تردید وجود دارد اما حزب دمکرات و جریانات قوم پرست نماینده و بسیج کننده آن نیستند. سردرگمی و بی افقی و انشقاقات پی در پی میان جریانات ناسیونالیست و شکست استراتژی شان و اثبات بی صلاحیتی رهبری آنها گواه این واقعیات اجتماعی است. منشاء تبلیغات حزب دمکرات قلدری سیاسی نیست بلکه استیصال سیاسی است.

برگ زرین کمونیسم
اگر حزب دمکرات کردستان ایران در تهاجم نظامی به کومه له موفق میشد، اگر حزب دمکرات میتوانست شرایط خود را به جریانات سیاسی در کردستان ایران و از جمله کومه له تحمیل کند، کمر کمونیسم و طبقه کارگر در کردستان برای مدت قابل پیش بینی می شکست. برعکس، سر جای خود نشاندن حزب دمکرات توسط کومه له و عقب راندن قلدری سیاسی و نظامی این جریان کمر ناسیونالیسم کرد را شکست و علیرغم ضربات مهلکی که کمونیسم و تحزب کمونیستی کارگری خورده است اما هنوز ناسیونالیسم از پس این واقعه نتوانسته است کمر راست کند. شکست سیاست سرکوبگرانه و ارتجاعی حزب دمکرات توسط سیاست کمونیستی کومه له قدیم، برگ زرین تاریخ کمونیسم در کردستان ایران است. اعتماد بنفس و قدرتی که در پس این رویداد کارگر و سوسیالیسم و هر نوع چپگرائی در کردستان ایران بدست آوردند برای همیشه باقی میماند و منشاء عمل کمونیستی و انتقاد کمونیستی بر علیه تمایلات ناسیونالیستی است. حزب دمکرات بیش از هر کسی به نتایج این واقعه آگاه است. حزب دمکرات فهمید که در کردستان ایران برخلاف کردستان عراق و ترکیه، کمونیسم یک مانع مهم است. نه فقط حزب دمکرات بلکه بورژوازی ایران و منطقه فهمید که کمونیسم معینی که پرچمدارش منصور حکمت است توانست سیاست تهاجم نظامی و تبلیغات ضد کمونیستی یکی از مهمترین و قدیمی ترین سازمانهای بورژوائی را درهم بشکند و سرجای خود بگذارد. این اتفاقی است که زمان خودش افتاده است و تغییر تناسب قوا میان کمونیسم و ناسیونالیسم در کردستان در نفس این رویداد و اهمیت و پیامدهای دراز مدت آن نمیتواند تاثیری داشته باشد. حزب دمکرات مستاصلانه علیه کمونیسم عربده میکشد تا این شکست تاریخی اش را بپوشاند. حزب دمکرات در متن رقابت در اردوی ناسیونالیستی میخواهد پایبندی اش را برای سرکوب کمونیسم در کردستان به بورژوازی اعلام کند.

اما تاریخ شکست سیاسی و نظامی ناسیونالیسم کرد نه با تبلیغات ضد کمونیستی حزب دمکرات تغییر میکند، نه با سکوت جریانات ناسیونالیست منشعب از کومه له و نه با سکوت مصلحت آمیز کومه له و حزب کمونیست ایران و تبری از آن تاریخ و سیاست کمونیستی. اگر منصور حکمت و تبیین کمونیستی او در آن واقعه مسئولیتی دارد، این است که اجازه نداد تبیین ناسیونالیستی در رهبری کومه له و حزب کمونیست ایران، از جمله تبیین عبدالله مهتدی، یعنی جنگ بر سر "هژمونی در جنبش کردستان" و سیاست تداوم جنگ تا پیروزی نظامی به سیاست حزب کمونیست ایران تبدیل شود. منصور حکمت ماهیت سیاست قلدرمنشانه و بورژوائی حزب دمکرات علیه کومه له و حزب کمونیست ایران را دقیقا شناخت، از دادن امتیاز به حزب دمکرات اجتناب کرد، از موضع طبقه متمایزی علیه این سیاست جنگ طلبانه حرف زد، تهاجم حزب دمکرات را با قدرت پاسخ داد و نهایتا طرح آتش بس یکجانبه را در موقعیتی که دیگر حزب دمکرات چند پاره شده بود، مطرح کرد. در آن جنگ تحمیل شده به کومه له سیاست منصور حکمت که به سیاست رهبری وقت حزب کمونیست ایران و کومه له تبدیل شد، توانست کمونیسم را در مقابل تهاجم ناسیونالیسم پیروز و سر فراز بیرون بیاورد و درسی تاریخی به ناسیونالیسم کرد بدهد که هنوز منشاء نفرت پراکنی ناسیونالیستی علیه منصور حکمت و کمونیسم کارگری است. اما ارجاع به سیاست ناسیونالیستی در تبیین جنگ حزب دمکرات و کومه له در میان طیفهای مختلف مدعی کومه له- اعم از راست و قوم پرست تا ناسیونالیسم چپ – چیزی نیست جز بازی کردن در زمین سنت ناسیونالیستی حزب دمکرات و امتیاز دادن به آن.

تقابلهای آینده
تردیدی نیست که حزب دمکرات و ناسیونالیسم کرد در تقابلهای سیاسی آینده در مقابل کمونیسم و طبقه کارگر و آزادیخواهی خواهد ایستاد. این ماهیت طبقاتی بورژوازی کرد است و ربطی به عربده کشی و قلدری تبلیغاتی و یا ادای دمکراسی درآوردن ندارد. کمونیسم کارگری و جنبش انقلابی طبقه کارگر نمیتواند و نباید کوچکترین توهمی به جناح های مختلف بورژوازی داشته باشد و مسیر پیروزی سوسیالیستی از شکست استراتژیک بورژوازی میگذرد. این تقابلها صور مختلفی میتواند بخود بگیرد و باید برای تمام این اوضاع آماده بود در غیر اینصورت کمونیسم به مسلخ بورژوازی اسلامی و ناسیونالیستی خواهد رفت. کسانی که امروز تحت عنوان دیپلماسی و جبهه و همکاری نیروهای کردستانی و غیره نقد به ناسیونالیسم را تضعیف و یا به ناسیونالیسم و بورژوازی آوانس میدهند و یا در دفاع از تاریخ پر افتخار خود شرم دارند، تنها آب به آسیاب بورژوازی و تبلیغات ناسیونالیستی میریزند. کمونیسم کارگری اما موظف است نه فقط قاطعانه در مقابل ناسیونالیسم و جریانات متفرقه اش بایستد بلکه قاطعانه مماشات با ناسیونالیسم و باج دادن به آن و سکوت در مقابل تحریف تاریخ را افشا کند و پاسخ بدهد.

3 ژانویه 2010